Freitag, Juni 30, 2006

با دردی به دنیا آمدم که زودتر از شناسنامه بزرگم کرد ...
یادت باشه من دلم زود میگیرد ...
مثل آهوی بی پناهی که از تشر زمستان می میرد...
گاهی آدم چیزی که خیلی براش مهمه جایی میگذاره که کسی پیداش نکنه .. آنوقت دیگه خودش هم پیداش نمیکنه ... شیشه ای که برای فهماندن خودش ، باید بشکند و سنگی که می فهماند ....
تو اولین فرصت دوباره حتما میرم سراغ "ناطوردشت" و "انجمن شاعران مرده" . نوشتم یادم نره !
اون غرابت من با تختم بود !! به زیبایی هر چه تمام تر تختم به گند کشید .. البته جوهرش نارنجی بود ها ..

Keine Kommentare: