Samstag, August 30, 2003

از سر شب باراني تا ساعت سر و حال نيمه شب بوي ياران در اتاقم ميچيد و تا بخواهم در هواي شب باراني تو را ببوسم اتاق بي خيال شب ميشود !!!!

Donnerstag, August 28, 2003

سقوط از طبقه دهم همانقدر آسيب ميرسانه که سقوط از طبقه صدم . اگر قرار به سقوط باشه بهتره از بلندترين نقطه سقوط کرد .

Montag, August 25, 2003

عجایب جهان هم دیگر عجیب نیستند ... میان من و تو دیوار چین هم حتی کوتاه است!

Samstag, August 23, 2003

بايدراه را به شاهراه تبديل کرد و مهرباني را به رسالتي روزمره بايد در بيکرانگي وجود لذت تر شدن از شبنمي را يافت و آنوقت در زلال نگاهي عمري به تماشاي دوست نشست.

Freitag, August 22, 2003

کدام ستاره گواه آغاز تو ست که جراحت بال پرستو در اعتماد دستهايت التيام ميابد . و درخت ترس تبر را از ياد ميبرد.

Donnerstag, August 21, 2003

ر قصه کودکان شاهدختها قورباغه را می بوسند تا به شاهزاده تبديل شوند و در زندگی واقعي شاهدختها شاهزاده ها را ميبوسند و شاهزاده ها قورباغه ميشوند. حالا اگه خود شاهدخت قورباغه باشه چی؟!!

Sonntag, August 17, 2003

آدمها سالهای عمرشان را با عددی سیاه که روزی شخصی گمنام آن را بر دفتر دو برگی زندگیشان نگاشته است می شمارند و من تنها زمانی در حال زیستنم که نفسهای گرم تو را در کنار خود احساس می کنم .