نازک نارنجی و بی مخاطب نوشت ها
Freitag, November 29, 2013
دوست ندارم تو زندگيم يه عالمه نقطه هاي تاريك باشه كه وقتي به گذشته رجوع ميكنم نقطه هاي سياه و روشن كنم ببينم كه اشتباه بزرگي بود، دوست دارم وقتي بهشون نگاه ميكنم آخرش نفس راحت بكشم بگم اگه اين اتفاق بد نمي افتاد الان اينجاي خوب زندگي نبودم.
Donnerstag, November 28, 2013
همین دیروز بود که تو پیچ آخر رسیدن به خونه بغض کردم برای اینکه نیست برای اینکه هیچ جایی نیستی !
من یاد گرفتم که باید همیشه تا توصبر کرد. میدونستم باید صبر کرد...
همین حالا خوندم .. ،یه نفس راحت یه نفس راحت یه نفس راحت یه نفس راحت یه نفس راحت
Neuere Posts
Ältere Posts
Startseite