مبسوط مشعوفم ! بابت جایی که دیشب رفتیم ، بابت چیزی که دیدیم بابت کاری که قراره انجام بدم ...
Donnerstag, November 27, 2008
Montag, November 24, 2008
Montag, November 17, 2008
Sonntag, November 16, 2008
Samstag, November 15, 2008
Freitag, November 14, 2008
Mittwoch, November 12, 2008
- امروز نه تنها کلاسهای
صبح پیچوندم و ماندم توی خونه ، کلاس عصر رو هم نرفتم و باز هم موندم توی خونه ..
تازه راد رو هم اغفال کردم و به جای اینکه بره کلاس در راه خونه است ..
- جدیدا دوست های خوب پیدا کردم ، یعنی طی چند سال اخیر ، خصوصا از وقتی با راد
هستم دیگه نمیتوانم با هر کسی ارتباط برقرار کنم .. همین چند روز پیش ها بود که
داشتم دوستامو میشمردم ، دیدم خیلی کم هستند ولی اندازه ی یه عالمه هستند مثل زهرا
که بی هیچ چشم داشتی هست ، که هر وقت خواستم بوده و گاهی وقتا برام کارهای سخت
انجام داده .. یا صدف که زنگ میزنه و وقتی میبینه خوب نیستم حواسش بهم هست و من فقط
میتوانم بهش بگم که خیلی ماهی .. یا سعیده که شاید همیشه نباشه اما ته ذهنش هستی ..
- لاکپشتمون hibernate شده ، از غذا هم افتاده .. همش هم تو لاکشه ..