فکر میکنند که از تو خوب نیستم ،.. اما تو رو باید از تمام این نوشته ها کم کنند تا من بمونم و همه ی اتفاقهای اطرافم که همیشه هست .. اضافه کردن تو هم به این نوشته ها بگذار بمونه برای روز مبادا ... هم برای تو و هم برای من ........ یادم هست که نباید دیر بشه ، مثل تمام دیر شده ها که تاریخش تو تقویم گم شد و باد کرد روی دستم .. راستی شاملو میگه : " تو خوبی و این همه اعتراف هاست ."
غرابتی پیدا کردم با تختم . نه خواب .. حتی تو بیداری .
جای قیاس هم نیست تازشم !! همینی که هست ، تازه خوبم هست که هست .
و من سخت ترین کارها رو زمانی انجام میدم که لاک زدم و هنوز حسابی خشک نشده تا خراب بشه ...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen