Donnerstag, Dezember 10, 2009

نمیدونم هوا زیادی سرده یا من ضعیف شدم . هنوز نه برفی بیاید و نه بارونی ببارد من حسابی لباس میپوشم و باز هم سرد است شاید تاثیر عمل باشه یااینکه شنیدم هر چندسال یکبار آدم سرمایی گرمایی میشود. فردا شب آنا میره و من از همین حالا دلم گرفته.. دلم برای جا تعیین کردنش /برای شعرخواندنش/برای گومیله خواستنش/برای تکرار جمله هایش و.... تنگ میشه.اما برای برگشتن به روزمرگی هم تنگ شده. برای کلاسهای پشت سر هم ..برای شلوغی های قدیمی خودمون تنگ شده. باید دوباره برنامه بچینم باید حسابی ویولن تمرین کنم که پربار پیش استاد جدید برم.. اول دی ثبت نام فرانسه است و آخر دی تا اوایل بهمن امتحان دارم..دوست دارم انقدر درگیر باشم که فکر نکنم که مدام پیش برم و پیش ببرم ..باید دوباره به"پاور آف مایند " برسم. ضعیف شدم خیلی سردمه.