Mittwoch, Juni 14, 2006

من یه بند باز ناشی هستم که دارم روی یه طناب نه روی یه نخ نامرئی راه میرم . باید سرم و بالا بگیرم و فقط روبرو و رو ببینم هرچقدر هم که منظره ی اطرافم بسیار زیبا باشه هرچند که وقتی طول نخ نامرئی و طی کردم دیگه هیچ وقت نمیتوانم اون منظره ها رو ببینم باید نفسم و توی سینه حبس کنم شونه هامو بدم عقب و سینه ها رو به سمت جلو . نباید از ارتفاع بترسم و یادم باشه که یک دختر بند باز باید با ظرافت دستاشو به دو طرف باز کنه و قدمهاش جذاب و موزون باشه که شوق تماشای حرکت رو تو هر بیننده ایبه وجود بیاره و تنها هدفش انتهای بند باشه بدون لغزش ... باید چیزی باشم که همه از زنها انتظار دارند ... من نباید اشتباه کنم و محتاط
باشم .. من باید با تمام نیرو حرکت کنم.
سیب زمینی شدم اساسی !

Keine Kommentare: