Montag, Juni 20, 2005

دوست دارم تمام ذهنیاتم و عملی کنم بند به بند اونطور که دوست دارم اما به تو رسیده دوست دارم تبصره بگذارم و منهات کنم (آخه بقیه نبودی .. حتی همه ) از اون بند ها .. دوست دارم غیر و جز تو بیارم .. گفته بودم که ریشه کرده اما حالا انگاری که دارم نفت میریزم پاش . تو یه گربه ی بنزین خورده بودی و من یه درخت صبور که داره میخشکه ... میدونی !! من جای خالی و دوست ندارم .. دلم یه مزه ی جدید می خواهد .. یه طعم تازه که تا حالا نچشیدم یا چه میدونم یه راه جدید که یاد هیچ چیزی نیافتم .. یا یه راز قدیمی .. نقشه یه گنج .. یه رنگ جدید ....کسی هست که یاری دهد ما را ؟!! نباید لفتش داد باید زود گفت و راحت رفت ... میدونی دیر یادم دادی .. حالا هم تا آخر مدیونی .. چون به موقعش یاد نگرفتم .. خاطره ها را قیچی میکنم و نون منفی را به ابتدای همه ی فعلها .. حالا دیگر ، نمیدانم ، نمی توانم ، نمی خواهم ، نمی بینم ، نمی شنوم ، نمیگویم ، نمی مانم ، نیستم، نباید و نـ .... دارایی های یه آدم از یه آدم دیگه هیچ کجا ثبت نمیشه .. اگه اون یازده رقم و لمس کنم یعنی نتوانستم .. یعنی ترک بی ترک .

Keine Kommentare: