Freitag, Mai 27, 2005

نمی دونم چرا تازگی ها شروع همه چیز برایم سخت شده ..
wenn schon , denn schon.
حالا که من لزومش و حس نمیکنم برای تو ملزوم شده . تمیزشم کثیفه . امیدوارم قلب ام بی آنکه ترک بخورد ، تاب بیاورد .
تو یادم کن ، فراموشم .
.تو روشن کن ، که خاموشم
لعنت به اون ساعت بد ،
که دشمنای نا بلد
رودخونه ی خنده هاتو
کشتن تو زندون یه سد !

Keine Kommentare: