دوباره و دوباره می شمارم.. چهارشنبه، پنج شنبه، ...
اشتباهی در كار نیست. مثل آدمی كه تازه بیدار شده و به واقعیت پی برده به انگشتهام زل می زنم و جلوی هق هقم را می گیرم..
باز در این بازی نابرابر مغلوب زمان شدم..
-
و من منتظر بودم.. منتظر يه اتفاق و سعی نكردم خودم اون اتفاق باشم..
و من منتظر بودم.. منتظر تغییر و سعی نكردم خودم به وجود بیارمش..
و من منتظر بودم.. منتظر بودم خودش بگه، حرف بزنه و سعی نكردم خودم بفهمم..
و من منتظر بودم..
-
خيلي وقته كه نگفتم : خب الان من بايد چي كار كنم ؟!!
-
دارم فكر می كنم كه شايد دنيا را جا گذاشتم.. با تمام خنده ها و شيطنت ها و شلوغیش..
-
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen