Montag, September 04, 2006

تنها موندن آدمها با وجدانشون شاید فقط یه فرصت باشه که با خودشون روبرو بشن . حالا بدهکارم شده ، از همون بدهی ها که هر چقدر هم خرجش کنی بازم بدهکاری .. خودشم میدونه .. راستی !! بعضی چیرا هیچ وقت خریدنی نیست .. بعضی اشتباهات غیر قابل جبرانه .. من نه ، اما کاش یکی پیدا بشه و بهش بگه ...
-
عادت کردم .
عادت کردم .
عادت کردم .
عادت کردم .
عادت کردم .
عادت کردم .
عادت کردم .
به هم خوردن عادت حتی ناخواسته سخته .
حالا من عادت کردم به همین چیزایی که اطرافمونه و بهشون فکر نمیکنیم ..
راستی امروز حسودیم شد به اطرافت وقتی دستم به هیچ چیزی نمی رسید ،
از همون حسودی ..
-
معادله‌ي دست‌هات را مي‌نويسم
من، مساوي ِ تمنا
تو، مساوي ِ سکوت
هميشه معادله‌هاي دو مجهولي را دوست داشته‌م

Keine Kommentare: