Dienstag, August 22, 2006

و ترانه ی رگها ی ات
آفتاب همیشه را طالع میکند .
بگذار چنان از خواب برآیم
که کوچه های شهر
حضور مرا در یابند .
دستان ات آشتی است
و دوستانی که یاری میدهند
تا دشمنی از یاد برده شود
شاملو
حس میکنم شخصیت هم سن و سالهای من و حتی خودم بیشتر داره شبیه "تویست داغم کن " میشه .

Keine Kommentare: