Freitag, August 18, 2006

خاموش می شود . شک میکند . نمیبینم . نمیبینم . مه نیست . نفت بخاری دستی تمام میشود . دیگر سیاه نیست دایره ، نیمه سیاه نیست ..دیگر نمیتوانم . نمیتوانم گفت ... بهش میگم : انگار که دارم دور خودم دیوار میتنم . هی داره دیواره قد میکشه ...

Keine Kommentare: