Donnerstag, Juli 13, 2006

صحنه جای کرگدنه ، اگه نرم تنی بمون تو لاکت ... منو یاده خوکهای "مزرعه ی حیوانات" انداختن ... نور فکر میکنه که از همه چیز سریعتره ، اما اشتباه میکنه .. هر چقدر هم نور سریعتر حرکت کنه همیشه وقتی به جای میرسه که تاریکی زودتر از اون به اونجا رسیده و منتظرش بوده .. بی حوصله تر شدم این روزا .. دچار یه جور دلتنگی شدم که اصلا نمی دونم چیه .. بهانه گیر شدم و بد اخلاق .. همه چیز خوبه اما چرا نمی توانم خوب باشم؟!! .. هیچی غیر طبیعی نیست اما چرا من اینطوری شذم ؟!! چرا زود به زود و زیاد زیاد دلم میگیره .. بادكنك ،تنـــها بهانه است براي بلعيدن نفسهاي تو !!اتاق پر از عطر دهانت ميشود و ديگر بادكنكي نيست ...

Keine Kommentare: