Freitag, Juli 07, 2006

گاهی دوست ندارم با کلمات بازی کنم دوست دارم با ساده ترین کلمات راحت ترین جمله ها رو بنویسم .. گاهی واژه ها هیچ کاری نمیتوانند بکنند.. مثل حالا که " نگاه کن " شاملو هم کمه برای همه چیز ... همین حال و هوا بود که منو از تو دنیای خودم پرتاب کرده بیرون .. مه ، بارون ، خنکای هوا ، جاده و دستای دوست داشتنی .. خوب نبود ، یعنی اون خوبی که تو ذهن من بود نبود .. اما برام یه خوبیه بزرگ داشت .. همین "بودنه " همین که هستی ، همین که از این بودنه کلی آرامش میگیرم .. همین بودنه برام کافیه که حرفی نباشه همین که کنارت باشم و اشتیاق سرانگشتام جاری باشه ، همین که تو کنارم باشی با تمام کارهایی که دورت ریخته و همون بوی دوست داشتنی .. اما همه چیز محدود به همین نوشته ها نیست .. قصه اینجاست که تو از اون حداقها خیلی دوری و نوشتن " تو خوبی و این همه اعترافهاست " برای خیلی چیزا کمه ..

Keine Kommentare: