رئيس ميگه : من نمي دونم چطوري ازت تشکر کنم .
ميگم :
پژمان از اين حرفا نزن . ديوونه کاري نکردم .(ديوونه تکه کلام نويسنده است)
ميخنده و ميگه : تو يعني جدي گرفتي ؟تو هنوز پسرا رو نشناختي .
بعد هم عصر در اقدامي بي سابقه
رئيس به دادم ميرسه .
ميدوني
رئيس دخترا رو نميدونم اما نميدونم چطوري جبران کنم . به موقع کمکم کردي . ممنون هوارتا
يه ريسک ميخواهم بکنم وحشتناک.مامان امروز کلي بهم روحيه داد و بابا هم گفت اگه موفق نشي مهم نيست مهم اينه که تجربه اي شده .
فردا ۱۰۰٪ ميشه که آره يا نه . خدا به دادم برسه ...
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen