Sonntag, Februar 08, 2004

هستي زنگ ميزنه و بي مقدمه ميگه : تولدن مبارک . جا ميخورم . هنوز تولدم نشده که . بعد از يه خورده مکث ميگم : اما اشتباه کردي امروز تولدم نيست . ميگه دوست داشتم بهت بگم . شب سحر زنگ ميزنه و ميگه : يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند رو به هر بالهوس بي سرو پائي نکنيم . خيلي خوشم مياد از اين چند کلمه ...

Keine Kommentare: