Sonntag, April 08, 2007

اما کش می آید.همه چیز کش می آید.مثل لب ها به لبخندی بی معنا.مثل سایه ای روی راهی که می رود تا افق.مثل اتفاق های پوچ.لحظه ها کش می آیند٬صدای استاد و فکر های من.فکر می کنم و دلم آشوب می شود.

1 Kommentar:

Anonym hat gesagt…

کسی چه می داند!
شاید قسمت در این کش آمدن ها باشد!
شاید پایان ِ همه ی این دل آشوبه ها لبخند باشد و آرامش...