Samstag, April 17, 2004

يه عالمه وقت لم بدم رو مبل روبروي تلويزيون و الکي کانال بازي کنم .. يه کتاب باشه که هيچ وقتي براي خواندنش نداشته باشم و ترجيح بدم نخوانم تا اينکه بخواهم تند تند ورق بزنم .. با اون آي دي که هيچ کسي نداره آن بشم و هي وبلاگ آيدا رو که باز نميشه refresh بزنم .. بعد هم دل يکي از اون دوستاي پر ادعا رو بشکنم و موذيانه لذت ببرم.. به آدمهاي اطرافم فکر کنم که احمقانه تلاش ميکنند و مطمئن باشم بعد از اين بي حوصلگي با رضايت کامل اين کار و انجام ميدهم .. اينکه امروز يکي از ناخنهام به يه جايي گير ميکنه و ميشکنه و بعد هم بايد همه رو از ته بگيرمو شديدا حس ميکنم .. بعضي وقتا توقف و بي حوصلگي و بد اخلاقي و زير پا گذاشتن مقررات و منتظر اتفاق بد بودن بيشتر از هر چيزي بهم ميچسبه !!

Keine Kommentare: