Samstag, März 26, 2005

عادت کردیم که قصه ها رو با یکی بود و یکی نبود شروع کنیم .. اما همیشه اول قصه ها اینطور نیست . اول قصه همه هستند و جای هیچ کسی هم کم نیست . انگار که دنیا همین قدر کافیه یه دنیای خوشبخت تو Scale یه عالم کوچیک تر از دنیای برزگ آدما . که همین دنیای کوچیکمون برای خوشبخت بودن کافیه .. اما هیچ کجای دنیا هیچ قصه روال آروم یه خوشبختی و ننوشته همیشه یه خوشبختی هست که به نکبت کشیده میشه یا یه عالمه بدبختی و سیاهی هست که آخرش خوب و سفید میشه .. قصه ها ما هم از نوع اول بود که به نکبت کشیده شد آخه هیچ کجای دنیا نوشته نشده بود همیشه دریا آرومه که هیج کسی ندیده بود پشت غروب خورشید یه شب تاره .. که هیچ کجا به هیچ کسی نگفته شد که آدما میتوانند خوب باشه که باشند .. بعد از این قصه ،ما هر کدوم برای خودمون یه قصه ی جدید شروع کردیم حالا دنیا هامون فرق کرده اما هنوز این انرژی بد تو دنیا جریان داره و شاید این تلخ ترین قصه ای باشه که بشه نوشت که همه چیز از اول بد بوده و هست و خواهد بود که شاید همه بد نباشیم اما بدی باشیم ..

Keine Kommentare: