Samstag, März 27, 2004

دلم يه پياده روی حسابی با يه عالمه آلبالو خشکه يا يه ترانه ی قديمی قری يا يه دفتر خاطرات آشنا که لم بدم گوشه ی دنج خونه بخوانم يا يه خواب آروم بعد از ظهر يا موتور سواری باحال که دستام و بگذارم تو جيب کاپشن جلوئی يا تی شرت آبی گشاد که توش گم بشم و احساس آزادی کنم و بيشتر از همه ديدن يه عالمه عکس قديمی آشنا ميخواهد اما خب اگه هيچ کدومشون هم نباشه اين روزا حس خوبی دارم . راستی تو تنها کسی هستی که داشتنت را دارم .

Keine Kommentare: