Mittwoch, März 03, 2004

كنار پنجره رو به تك درخت روشن بيمارستان زير همين آسمان بي ستاره ي تهران بنشين و بنشين و بنشين و تكرار كن كيه وقتي تشنته رو ابرا بلوا ميكنه كيه .... و روي تمام منطقها و مسائل حل شده ي عموجان بالا بيار و به جيغهاي ماوراي بنفش آتوسا فكر كن كه اگر نبود مجبور به شنيدن ميشدم حق با ماست اين را تمام در و ديوار هاي عبوس خانه ميدانند....

Keine Kommentare: