Mittwoch, Dezember 17, 2003

خدا از سر تقصيرات من بگذره خدا منو ببخشه که خواهر و برادرم و معتاد کردم که وبلاگ بنويسن ... ديشب خواهرم اومده تو اتاق ميگه: برو بيرون ميخواهم بنويسم ... ميگم : خب حالا من باشم چي ميشه ؟ ميگه : دوست ندارم بخونيش .... ميگم : خب وقتي پست کردي که ميخوانم . ميگه : اون موقع فرق ميکنه بعد مامان اومده ميگه خيلي خوب شد حالا ديگه خيالم از بابت سه تاتون راحته ....

Keine Kommentare: