Dienstag, Oktober 28, 2003

ديشب مانا ازم پرسيد : کجايی زندگی هستی ؟ الان حس ميکنم جای خوبی از زندگی هستم . شدم مثل نوار قلبی که کلی بالا و پائين داره يواش يواش دارم به خط صافش نزديک ميشم ... اون دو تا مست چشات منو خوابم ميکنه ذره ذره اون نگات داره آبم ميکنه داره ميميره دلم واسه .....

Keine Kommentare: