Samstag, März 08, 2008

ما از خیلی وقت پیشتر ها شروع کرده بودیم ، هر چند که تمام مراسمها رو که من و تو سعی کردیم ساده تر باشند باز هم فرمالیته است .. هرچند که یه روزایی من و تو نشستیم و همه چیز و گفتیم وتموم شد یه روز همه دور هم جمع شدند و من اخر ندونستم که خواستگاری بود یا چی و هیچ کسی هم اعتراضی نکرد که چرا مهر یک سکه و بی مراسم .. هیچ کسی نپرسید و اگرمیپرسیدند باید میگفتیم که ما خیلی وقت پیشتر ها شروع کرده بودیم .. هر چند که هنوز حلقه ها نرسیده و فردا اقاهه میخواد سه بار بپرسه که وکیلم و من باید جواب بدم و بعدش از تو بپرسه .. همون چیزی که از خیلی قبل تر ها نه من از تو پرسیدم و نه تو از من اما چیزی غیر از این هم نبود .. اصلا مگه به پرسیدنه ؟!! مگه به حلقه هست ؟!! مگه به مراسم عروسی و شب عروسیه ؟!! مهم اینه که ما خیلی وقت پیشتر ها شروع کرده بودیم.. اما خب باز هم یه شروع دیگه است .. باز هم میتوانیم با بیشتر با هم بودنمون شاد باشیم... میتوانیم با خوشحالی تمام اونهایی که برامون خوشحالند خوشحال باشیم ....

Keine Kommentare: