Dienstag, Januar 24, 2006

توی شب کوچه های ترس و پرسه ... شاید هیچ وقتی بهت نگم .. اما اینکه میدونم فرصت گفتن دارم .خوبم میکنه . شاید هیچ وقتی بغض نکنم اما همین که میدونم اگه بغض بکنم ، بهم میگی آروم باش و میگذاری گریه کنم راحتم میکنه .. شاید هیچ وقت شماره ات و نگیرم که بگم چی شده اما همین که مطمئنم میتوانم بهت بگم سبکم میکنه و همه چیز و با خودم حل میکنم و حتما جای اون همه دلداری که باید بهم میدادی کلی دلقک بازی در میارم و تو میخندی .. میبینی !! همه چیز به همین سادگیه خیال شمع دارم.

Keine Kommentare: