ميشناسمت
فقط کافي بود يه کم فکر کني که اگر موضوع بازي و امتحان بود ميتوانستم ادامه اش بدهم ميتوانستم به دفعات بيشتر هم برسونم اما اين کارو نکردم قصدم حتي شوخي هم نبود بازي هم نبود .
يادت باشه که با چند خط نوشته که مربوط به هيچ کسي نيست چه ساده حرف از رفتن ميزني ...
ديشب جاي اين مار و پله نوشتم :
اگه هيچ جا توي اين دنيا نداشته باشم
اقلا ميدونم يه جايي اين گوشه هست که مال ماست حتي اگر تو مال من نباشي تو مينويسي و من ميخوانم
پرنده ي اهل پرواز نيستم .
اما نميدونم چرا نخواستم بگذارم اينجا تنها دلم خواست تو آرشيوم نگهش دارم .
دردانه روز ابريت خوش .
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen