نازک نارنجی و بی مخاطب نوشت ها
Mittwoch, September 23, 2015
از يك جا به بعد ميزني قيد همه چيز رو ، احساس و سرد ميشي و خشك ، يه وقتايي هم گريه ميكني كه نشكني،
خب شد كه هنوز رو پاهاي خودم هست، خب شد كه هنوز آزادم، خوب شد كه كسي ننشسته كنارم كه باهاش تقسيم شم! حالم بد ميشه ، بد و بدتر.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen
Neuerer Post
Älterer Post
Startseite
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen