Freitag, Mai 07, 2004
نشستم اين يکسال و مرور ميکنم :
پياده روي توانير تا بهار و حس کاش داشتنت ـ پيشنهاد شبانه ي تو ـ
توچال و با هم و بي هم بودن ـ هتل مرواريد ـ
تولد بازي و قايق سواري و مدل تو ماشين نشستن ـ
بام تهران و عصبانيت آخر شب تو ـ باشگاه رفتن من و آمدنهاي تو ـ
تلفن بازي آخر شب ـ پارکمون دستت دستت دستت دست ...
شرکت ما ـ ساعت سواچ تو و پايتخت و موي کوتاهت (:*) ـ
سي دي هاي تو ـ گلاب دره ـ پياده روي هاي سهروردي ـ
نوارهايي که دو تا ميخريدي و شبش با هم گوش ميداديم ـ
شرکتت ـ کلاس زبان من ـ نوار فروشي سيد خندان
شرکت تو ـ چت هامون ـ قهر و آشتي هاـ کارتون نيمو ـ
مار گزيده بودنم و چشمان تو که هنوز رنگ ديگري(بود) است ـ
آبي آبي مهتابي ـ
بگو از کجا آوردي اون .... مثل گربه ؟ ـ
حسن مطلعش همون کوچه ي تاريک ماشين تو من مال تو بغض من عطرت عطرت عطرت عطرت عطر ..
بطري گل من و سي دي عطري ـ بلوز آبيه تو ـ اتاقت ـ
عکسهاي بچگيت ـ کوري ـ خندهايت خندهايت خنده هاي...
ديوونه بازي هاي من و مثل سگ پشيمون شدنهام ـ اسماتيزهاي خوشمزه ـ
عيد و ديوان فروغ و بوي تمشک وحشي ـ عکسهايت ـ
از خندهايت بوسم مياد ـ
بيشتر دوست داشتنت بيشتر دوست داشتنت بيشتر و بيشتر دوست داشتنت ـ
اعترافهاي آخر شبي ـ گيتارت
ميل ها و پي ام هاي معجزه گر تو که هميشه تو اوج دلتنگي هام نازل ميشد .
تو نيلي چشات خيسه ...
تولدت ...
تولدم تا همين امروز صبح تا همين الان.
ميبيني يکسال مثل باد گذشت و از تو نگذشتم.
يه چيزي بگم ؟ از همون اعترافا . بگم ؟
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen