Donnerstag, Februar 05, 2015

نه كه بخام فيلم بازي كنم يا با خودم بازي كنم ، اتفاق تو نبايد ميافتاد وقتي من فقط بايد همه ي انرژيم روي كار باشه همه تمركزم واسه اينده باشه. ياشايد هم الان وقت اتفاق تو بود كه من نبرم از خستگي كه شايد همه چيز راحت تر باشه كه شايد همه چيز فرق داشته باشه . حالا  هم كه نيستي نه اينكه حس كنم دوري ، نه همين نزديكي ، نزديكه نزديك ولي يه چيزي نيست . يه چيزي كمه . و من دلتنگ تر و دلتنگ ترم . حالا تقويم شده يه مدل ديگه . تاريخ شير و چك ميكنم ، دو روز بعد از اومدن تو ، مشتري وقت ميگيره يه روز قبل از اومدن تو ....
نميدونم تنهايي اينجا و نبودن يه ادم خوب نزديكم من و اينطوري كرده يا خاصيته توئه .. 

Keine Kommentare: