Mittwoch, Februar 25, 2009

همه وسایل رو جمع کردم و سعی کردم خانه مرتب باشه ، یخچال را هم خالی کردم و وسیله هایی را که تا لحظه ی آخر احتیاج داریم رو چیدم روی مبل نارنجی حتی شلواری که قرار هست توی راه بپوشم هم گذاشتم کنارشان که یادم نرود ! ملیکا(لاکپشت) را هم دیروز رادی شست انگار یواش یواش داره از خوب زمستونی بیدار میشه ، ویولنم رو هم جمع کردم و گذاشتم روی تخت کار زیادی باقی نمونده فقط اطو کردن و لاک زدن و همین جور چیزها که همیشه هستند برای دم رفتن ، داریم میریم مسافرت ، سالگرد ازدواج باشه یا تعطیلات نوروز ! چه فرقی میکنه !! قرار هست یک عالمه پیاده روی کنیم مثل سال پیش که از پیاده روی های سه روز آخر کفشهای من هنوز هم نافرم هستند ، اصلا پارسال ماندیم که پیاده روی کنیم ، قرار هست راد دوربینش را بیندازد روی شونه اش و هی سوژه عکاسی پیدا کند ، خرید میکنم اصلا خرید و پاساژ گردی هم خودشان کلی رست هستند و البته غذاهای جدید  و يك عالم دیدنی های جدید که یادداشت کردم تو دفترچه یادداشت  !
 

Keine Kommentare: