گاهی روزا که دو دو تا چهار تا میکنم ،
میبینم که من کلی به این روزام مدیونم ..
این روزامو به تمام اون روزایی که دو سه شب پیش هم بودیم و بعدش من با یه عالمه
وسیله بر میگشتم خونه .. یا شبهای غمگین جمعه که تو آخر شب من و میرسوندی خونه و
پیچ ترکمنستان و رد میکردی و وارد ملک میشدی و چشم من می افتاد به مبل فروشی بسته و
غم دنیا من و میگرفت که کاش هیچ روزی نبود که من برسونی خونمون یا همون خداحافظی
های کذایی زیر پل سیدخندان که تو میرفتی و من تا آخرین جایی که میتوانستم دنبالت
میکردم .. اصلا تا همیشه هم که با هم باشیم ،نباید فراموشم بشه ! که این روزا همه ی
همان روزهایی هست که آرزو داشتم هر چند که همه روزهای بی آشپزخانه بود .. اما حالا
همه چیز را دوست دارم که هر روز قبل از رسیدن تو همه ی خانه مرتب باشه که باید سعی
کنم که غذاهای خوشمزه درست کنم که یادبگیرم دسرهای و نوشیدنی های متنوع درست کنم و
همیشه فکرهای تازه داشته باشم و انجامشون بدم ... باید از همشون لذت ببرم و همه رو
دوست داشته باشم حتی همه فراموشی ها را ! من خوب میدونم که به همه این روزها
بدهکارم.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen