Sonntag, Oktober 14, 2007

انگار که جنگ باشه .. يعنی نميتوانم مطمئنم باشم نميتوان قاطع و قانع باشم .. من گفته بودم که هيچ قانونی کليت نداره ... يعنی تا يه کمی مطمئن ميشم يه چيزی پيدا ميشه که نقضش ميکنه .. اصلا انگار که لب مرزم .. منتظرم . منتظره نه چندان هم غير منتظره .. بعدش انگار که یه قدم بزرگ برداشتم و گذاشتم اون سمت خط اين مرزه .. ميدونی ؟!! من اصلا عاشق اين تفاوت اين سمت خط و اون سمت خطم .. وقتی که همه چيز به کلی تغيير ميکنی و فاصله ای اين تغييرات فقط به اندازه ی ضخامت يه خط فرضی باشه ... روزهايی هستند که سختند .....

Keine Kommentare: