هر سال روز تولدم يه اتفاقي مي افته كه حسابي خوشحالم ميكنه
مثل يه معجزه،اما امسال يه جور ديگه است امسال قبل از اينكه
شمع تولدم و فوت كنم، ته دلم برايت يه عالمه دعا كردم و تصميم
همون دختر كوچولي باشم كه قراره فقط به حرفت گوش بده ، ديگه
چشماشو ببنده گوشهاشو و محكم بگيره تا تورا تو دلش بهتر ببينه
تا تو رو بهتر بشنوه .
كه اين بهترين معجزهاست .
باورم ، باور كن كه عزيزمي .
*من برم سراغ كدوم شاعر ؟ شعر چه كسي و واست بنويسم
وقتي آسمون توئي ، گل توئي،ستاره توئي ، بارون توئي،
بهار توئي، ليليش توئي،اصلا هميشه همش تويي.
رفت حاجي به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتيم و همان جا مانديم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen