Samstag, Mai 31, 2003
Mittwoch, Mai 28, 2003
Sonntag, Mai 25, 2003
بعضي ها تازگي ها واحد شدند ،
بعضي ها نه تنها كسي كه ميخواهد و تو غبار ها گم نميكنند بلكه همين حوالي پيداش ميكنند و ...
دست من نيست كه دانشگاه بعضي ها تو مسير خونه ما تا شماست و تو مجبوري حتي وقتي از امام حسين رد ميشي تيپ بزني .
حالا من رو نميكنم كه همين بعضي ها امروز نيت كرده بود كه 200تومان از من بدزده . آخه بي بضاعتي تا كي ؟
ديگه همه ميدونند كه من شبهائي كه ميام خونتون سر گشنه ميگذارم زمين ، تو ميشيني چت ميكنه من هم يه گوشه رو زمين ميخوابم .
حالا از سوتيهايت نميگم كه نيزه نمباد شرجي و گفتي شنجه شمباد نرجي،نميگم كه بيل گيتس و ميگي گيل بيتس و من هزار جا از خجالت آب شدم .
به كسي نميگم كه فقط مياي خونه ما كه بستي بخوري .
به كسي نميگم كه مانا مياي خونه ما ، من از خونه ما ميري بيرون .
به كسي نميگم كه .... (بگم ؟) نه ديگه خيلي آبرويت ميره .
*
به زودي اينجا خوشگل تر ميشود .
Samstag, Mai 24, 2003
من با عبور واژه از ذهن ناآشناي يك رهگذر خسته ميشكنم ،
با خيال حرفي كه هيچ گاه به زبان نيايد ترك بر ميدارم ،
و با اضطراب چيدن شقايقي كه شايد هيچ گاه چيده نشود، مي ميرم .
*
يه سر هم به فرياد بزنيد .
Freitag, Mai 23, 2003
اولين دروغ ناخواسته دنيا را كتابهاي فارسي كلاس اول به ما گفتند .
نوشته بود آن مرد در باران آمد .
كجايش اين درست است؟
و تكليف سارا و دارا هيچ وقت روشن نشد ،هيچ كس نفهميد آنها واقعا با هم چه نسبتي دارند و دارا چرا بايد حتما انارش را با سارا قسمت ميكرد ، اصلا دارا به سارا انار داد؟ سارا چي ؟ دستش را رد كرد يا انارش را گرفت؟
و اين انار آيا با آن انار شعرهاي سهراب كه سمبل عشق است ارتباط داشت يا نه؟
راستي چرا بابا آب داد مگر هميشه هر چه ميخواستيم نمي رفتيم سراغ مادر ؟
Montag, Mai 19, 2003
Freitag, Mai 09, 2003
Mittwoch, Mai 07, 2003
Dienstag, Mai 06, 2003
Montag, Mai 05, 2003
هر سال روز تولدم يه اتفاقي مي افته كه حسابي خوشحالم ميكنه
مثل يه معجزه،اما امسال يه جور ديگه است امسال قبل از اينكه
شمع تولدم و فوت كنم، ته دلم برايت يه عالمه دعا كردم و تصميم
همون دختر كوچولي باشم كه قراره فقط به حرفت گوش بده ، ديگه
چشماشو ببنده گوشهاشو و محكم بگيره تا تورا تو دلش بهتر ببينه
تا تو رو بهتر بشنوه .
كه اين بهترين معجزهاست .
باورم ، باور كن كه عزيزمي .
*من برم سراغ كدوم شاعر ؟ شعر چه كسي و واست بنويسم
وقتي آسمون توئي ، گل توئي،ستاره توئي ، بارون توئي،
بهار توئي، ليليش توئي،اصلا هميشه همش تويي.
رفت حاجي به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتيم و همان جا مانديم